مزمور 1:139-10
مزمور 1:139-10 Persian Old Version (POV-FAS)
ای خداوند مرا آزموده وشناختهای. تو نشستن و برخاستن مرا میدانی و فکرهای مرا از دور فهمیدهای. راه و خوابگاه مرا تفتیش کردهای و همه طریق های مرا دانستهای. زیرا که سخنی بر زبان من نیست، جز اینکه توای خداوند آن را تمام دانستهای. از عقب و از پیش مرا احاطه کردهای و دست خویش را بر من نهادهای. اینگونه معرفت برایم زیاده عجیب است. و بلند است که بدان نمی توانم رسید. از روح تو کجا بروم؟ و از حضور تو کجابگریزم؟ اگر به آسمان صعود کنم، تو آنجاهستی! و اگر در هاویه بستر بگسترانم اینک توآنجا هستی! اگر بالهای سحر را بگیرم و دراقصای دریا ساکن شوم، در آنجا نیز دست تومرا رهبری خواهد نمود و دست راست تو مراخواهد گرفت.
مزمور 1:139-10 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
ای خداوند، تو مرا آزموده و شناختهای. تو از نشستن و برخاستن من آگاهی. فکرهای من از تو پوشیده نیست. تو کار کردن و خوابیدن مرا زیر نظر داری و از همهٔ راهها و روشهای من باخبر هستی. حتی پیش از آنکه سخنی بر زبان آورم تو آن را میدانی. مرا از هر سو احاطه کردهای و دست محافظ خود را بر من نهادهای. شناختی که تو از من داری بسیار عمیق است و من یارای درک آن را ندارم. از روح کجا میتوانم بگریزم؟ از حضور تو کجا میتوانم بروم؟ اگر به آسمان صعود کنم، تو در آنجا هستی؛ اگر به اعماق زمین فرو روم، تو در آنجا هستی. اگر بر بالهای سحر سوار شوم و به آن سوی دریاها پرواز کنم، در آنجا نیز حضور داری و با نیروی دست خود مرا هدایت خواهی کرد.
مزمور 1:139-10 مژده برای عصر جدید (TPV)
خداوندا، تو مرا آزمودهای و میشناسی. از نشستن و برخاستن من آگاهی و تمام افکار و اندیشههای مرا از دور میدانی. تو از رفتار، کردار، کار و استراحت من آگاهی و تمام روشهای مرا میدانی. حتّی پیش از آن که حرفی بر زبان آورم، تو ای خداوند، منظور مرا میدانی. حضور تو مرا از هر طرف احاطه نموده و با قدرت خود، مرا محافظت میکنی. شناخت تو از من خیلی عمیق است؛ این فراتر از فهم من میباشد. از نزد تو کجا بگریزم و از حضور تو کجا پنهان شوم؟ اگر به آسمان بروم، تو در آنجا هستی. اگر به دنیای مردگان بروم، تو در آنجا هستی. اگر بر بالهای سحر بنشینم و از مشرق به دورترین نقطه در مغرب بروم، تو برای رهبری من در آنجا خواهی بود. برای کمک به من تو در آنجا خواهی بود.
مزمور 1:139-10 هزارۀ نو (NMV)
خداوندا، تو مرا آزموده و شناختهای. تو از نشستن و برخاستنم آگاهی، و اندیشههایم را از دور میدانی. تو راه رفتن و آرمیدنم را سنجیدهای، و با همۀ راههایم آشنایی. حتی پیش از آنکه سخنی بر زبانم آید تو، ای خداوند، به تمامی از آن آگاهی. از پیش و از پس احاطهام کردهای، و دست خویش را بر من نهادهای. چنین دانشی برایم بس شگفتانگیز است، و چنان والا که بدان نتوانم رسید. از روح تو کجا بروم؟ از حضور تو کجا بگریزم؟ اگر به آسمان فرا روم، تو آنجایی، و اگر در هاویه بستر بگسترم، تو آنجا نیز هستی! اگر بر بالهای سحر پرواز کنم، و در دوردستترین کرانهای دریا قرار گزینم، حتی آنجا نیز دست تو مرا راهنما خواهد بود، و دست راستت مرا خواهد گرفت.