پیدایش 18:29-35
پیدایش 18:29-35 TPV
یعقوب راحیل را دوست میداشت. بنابراین به لابان گفت: «اگر اجازه دهی با دختر كوچک تو راحیل ازدواج كنم، هفت سال برای تو كار میكنم.» لابان در جواب گفت: «اگر دخترم را به تو بدهم، بهتر از این است كه به دیگران بدهم. همینجا نزد من بمان.» یعقوب برای اینکه با راحیل ازدواج كند، هفت سال در آنجا كار كرد. امّا چون راحیل را خیلی دوست میداشت، این مدّت به نظرش مانند چند روز بود. بعد از این مدّت یعقوب به لابان گفت: «وقت آن رسیده است. دخترت را به من بده تا با او عروسی كنم.» لابان مجلس عروسی برپا كرد و همهٔ مردم آنجا را دعوت كرد. امّا در آن شب لابان به جای راحیل، لیه را به یعقوب داد و یعقوب با او همخواب شد. (لابان كنیز خود زلفه را به دخترش لیه بخشید.) یعقوب تا صبح روز بعد نفهمید كه این لیه است. صبح كه فهمید نزد لابان رفت و به او گفت: «این چهكاری بود كه تو كردی؟ من بهخاطر راحیل برای تو كار كردم. ولی تو مرا فریب دادی.» لابان در جواب گفت: «در بین ما رسم نیست كه دختر كوچک را قبل از دختر بزرگ شوهر بدهیم. تا جشن روز هفتم عروسی صبر كن. من راحیل را هم در مقابل هفت سال دیگر كه برای من كار كنی به تو میدهم.» یعقوب قبول كرد. بعد از اینکه یک هفته گذشت، لابان راحیل را هم به یعقوب داد. (لابان كنیز خود بلهه را به راحیل بخشید.) یعقوب با راحیل عروسی كرد و او را بیشتر از لیه دوست میداشت. یعقوب به خاطر راحیل هفت سال دیگر برای لابان كار كرد. چون خداوند دید كه یعقوب لیه را كمتر از راحیل دوست دارد، به لیه قدرت بچّهدار شدن بخشید، ولی راحیل نازا ماند. لیه آبستن شد و پسری به دنیا آورد. او گفت: «خداوند ناراحتی مرا دیده است. حالا شوهرم مرا دوست خواهد داشت.» بنابراین اسم بچّه را رئوبین گذاشت. لیه باز هم آبستن شد و پسری زایید و گفت: «خداوند این پسر را هم به من داده است چونكه میداند من محبوب شوهرم نیستم.» پس اسم این پسر را هم شمعون گذاشت. بار دیگر او آبستن شد و پسر دیگری زایید. او گفت: «حالا شوهرم به من دلبستگی بیشتری خواهد داشت چون پسری برای او زاییدهام.» پس اسم این پسر را لاوی گذاشت. او باز هم آبستن شد و پسر دیگری زایید و گفت: «این بار خداوند را سپاس خواهم گفت.» اسم این پسر را یهودا گذاشت. لیه بعد از این دیگر آبستن نشد.