ملاکی ‮مقدمه‬

مقدمه
ملاکی نبی حدود صد سال پس از حَجَّی و زکریا می‌زیست. در این کتاب، او از کاهنان می‌خواهد تا وظایف خود را در قبال خانهٔ خدا با صداقت و جدیت انجام دهند. در این زمان، بنای خانهٔ خدا تکمیل شده بود، ولی مردم و حتی کاهنان نسبت به عبادت خداوند سست شده بودند. عده‌ای از مردم هدایا و ده‌یک درآمد خود را به خداوند تقدیم نمی‌کردند، و یا حیوانات معیوب را برای قربانی به خانهٔ خدا می‌آوردند. ملاکی این عده را که با راستی و صداقت خداوند را عبادت نمی‌کنند سرزنش می‌کند و به آنان یادآور می‌شود که خدا آنان را تنبیه خواهد کرد، مگر اینکه آنان از کارهای زشت خود دست بردارند و توبه کنند.
در این کتاب ملاکی به جهت توصیف مطالب خود، پرسشهای بسیاری را مطرح می‌کند، از جمله اینکه: چرا خداوند ما را ترک گفته است؟ او از ما چه می‌خواهد؟ چگونه او را از خود خسته کرده‌ایم؟ هنگامی که او ظاهر شود چه کسی می‌تواند زنده بماند؟ مگر ممکن است انسان خدا را گول زند؟
در خاتمهٔ کتاب خود، ملاکی از آمدن مسیح موعود خبر می‌دهد. او به مردم یادآور می‌شود که خداوند به فکر آنان است. کتاب ملاکی با این سخنان آغاز می‌شود: خداوند می‌فرماید: «من شما را همیشه دوست داشته‌ام!» و با وعدهٔ آمدن مسیح به پایان می‌رسد: «اما برای شما که ترس مرا در دل دارید، آفتاب عدالت با پرتو شفابخش خود طلوع خواهد کرد، و شما شاد و سبکبال مثل گوساله‌هایی که به چراگاه می‌روند، جست و خیز خواهید نمود.»
با کتاب ملاکی عهد عتیق به پایان می‌رسد، و جهان در انتظار آمدن مسیح چهارصد سال بدون پیامی از انبیا باقی می‌ماند. پس از این دورهٔ «چهارصد سال سکوت»، یحیی نبی ظاهر می‌شود و عیسی مسیح را به عنوان بره‌ای که برای آمرزش گناه مردم دنیا قربانی می‌شود، به مردم معرفی می‌کند.

اکنون انتخاب شده:

ملاکی ‮مقدمه‬: PCB

های‌لایت

به اشتراک گذاشتن

کپی

None

می خواهید نکات برجسته خود را در همه دستگاه های خود ذخیره کنید؟ برای ورودثبت نام کنید یا اگر ثبت نام کرده اید وارد شوید