این کیست که همچون ستونی از دود از بیابان برمیآید؟ که به مُر و کُندُر معطّر است، و به عطریاتِ بازرگانان، عطرآگین؟ هان این تختِ روانِ سلیمان است، که شصت تن از جنگاورانِ اسرائیل پیرامون آنند. آنان جملگی به شمشیر مسلحاند و رزمآزموده، هر یک شمشیر بر میان، مهیای خطرات شب. سلیمانِ پادشاه، تختِ روانی از سرو لبنان برای خویشتن ساخت. تیرکهایش از نقره بود، کفِ آن از طلا، و کرسیاش از ارغوان! اندرونِ آن را دختران اورشلیم، با عشق دوخته بودند! ای دختران صَهیون، بُرون آیید و بنگرید! سلیمان پادشاه را ببینید، با تاجی که مادرش بر سرش نهاد، در روز عروسی، در روز شادیِ دلش!
Read غزل غزلها 3
به اشتراک گذاشتن
مقایسهٔ همهٔ ترجمهها: غزل غزلها 6:3-11
آیات را ذخیره کنید، آفلاین بخوانید، کلیپ های آموزشی را تماشا کنید و موارد دیگر!
YouVersion از کوکی ها برای شخصی سازی تجربه شما استفاده می کند. با استفاده از وب سایت ما، استفاده ما از کوکی ها را همانطور که در خط مشی رازداریتوضیح داده شده است، می پذیرید
خانه
كتابمقدس
برنامههای مطالعه
ویدیوها