غزل غزلها 6:3-11
غزل غزلها 6:3-11 Persian Old Version (POV-FAS)
این کیست که مثل ستونهای دود از بیابان برمی آید وبه مر و بخور و به همه عطریات تاجران معطراست؟ اینک تخت روان سلیمان است که شصت جبار از جباران اسرائیل به اطراف آن میباشند. همگی ایشان شمشیر گرفته و جنگ آزموده هستند. شمشیر هر یک بهسبب خوف شب بر رانش بسته است. سلیمان پادشاه تخت روانی برای خویشتن از چوب لبنان ساخت. ستونهایش را از نقره و سقفش را از طلا وکرسیاش را از ارغوان ساخت، و وسطش به محبت دختران اورشلیم معرق بود. ای دختران صهیون، بیرون آیید و سلیمان پادشاه راببینید، با تاجی که مادرش در روز عروسی وی ودر روز شادی دلش آن را بر سر وی نهاد.
غزل غزلها 6:3-11 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
این کیست که مثل ستون دود از بیابان پیداست و بوی خوش مُر و کندر و عطرهایی که تاجران میفروشند به اطراف میافشاند؟ نگاه کنید! این تخت روان سلیمان است که شصت نفر از نیرومندترین سپاهیان اسرائیل آن را همراهی میکنند. همهٔ آنان شمشیر زنانی ماهر و جنگاورانی کارآزمودهاند. هر یک شمشیری بر کمر بستهاند تا در برابر حملههای شبانه از پادشاه دفاع کنند. تخت روان سلیمان پادشاه از چوب لبنان ساخته شده است. ستونهایش از نقره و سایبانش از طلاست. پشتی آن از پارچهٔ ارغوان است که به دست دختران اورشلیم، به نشانهٔ محبتشان دوخته شده است. ای دختران اورشلیم، بیرون بیایید و سلیمان پادشاه را ببینید، او را با تاجی که مادرش در روز شاد عروسیاش بر سر وی نهاد، تماشا کنید.
غزل غزلها 6:3-11 مژده برای عصر جدید (TPV)
این چیست که مانند ستون دود از بیابان برمیخیزد و فضا را با بوی مُر و عطرهای تاجران معطّر ساخته است؟ ببینید، این تخت روان سلیمان است که با شصت نفر از نیرومندترین مردان اسرائیل میآید. همهٔ آنها جنگآوران آزموده و با شمشیر مسلّح هستند. آنها شمشیری به کمر بستهاند تا در برابر حمله شبانه آماده باشند. سلیمان پادشاه برای خود یک تخت روان از چوب لبنان ساخته است. ستونهایش از نقره و سقفش از طلاست. کرسی آن با پارچهٔ ارغوانی که دختران اورشلیم آن را با عشق و محبّت بافتهاند، پوشیده شده است. ای دختران صهیون، بیرون بیایید و سلیمان پادشاه را ببینید. او را با تاجی که مادرش در روز خوشِ عروسیاش بر سر او نهاد، تماشا کنید.
غزل غزلها 6:3-11 هزارۀ نو (NMV)
این کیست که همچون ستونی از دود از بیابان برمیآید؟ که به مُر و کُندُر معطّر است، و به عطریاتِ بازرگانان، عطرآگین؟ هان این تختِ روانِ سلیمان است، که شصت تن از جنگاورانِ اسرائیل پیرامون آنند. آنان جملگی به شمشیر مسلحاند و رزمآزموده، هر یک شمشیر بر میان، مهیای خطرات شب. سلیمانِ پادشاه، تختِ روانی از سرو لبنان برای خویشتن ساخت. تیرکهایش از نقره بود، کفِ آن از طلا، و کرسیاش از ارغوان! اندرونِ آن را دختران اورشلیم، با عشق دوخته بودند! ای دختران صَهیون، بُرون آیید و بنگرید! سلیمان پادشاه را ببینید، با تاجی که مادرش بر سرش نهاد، در روز عروسی، در روز شادیِ دلش!