غزل غزل‌ها 1:1-11

غزل غزل‌ها 1:1-11 Persian Old Version (POV-FAS)

غزل غزلها که از آن سلیمان است. او مرا به بوسه های دهان خود ببوسد زیرا که محبت تو از شراب نیکوتر است. عطرهای توبوی خوش دارد و اسم تو مثل عطر ریخته شده میباشد. بنابراین دوشیزگان، تو را دوست میدارند. مرا بکش تا در عقب تو بدویم. پادشاه مرا به حجله های خود آورد. از تو وجد و شادی خواهیم کرد. محبت تو را از شراب زیاده ذکرخواهیم نمود. تو را از روی خلوص دوست میدارند. ای دختران اورشلیم، من سیه فام اماجمیل هستم، مثل خیمه های قیدار و مانندپرده های سلیمان. بر من نگاه نکنید چونکه سیه فام هستم، زیرا که آفتاب مرا سوخته است. پسران مادرم بر من خشم نموده، مرا ناطورتاکستانها ساختند، اما تاکستان خود را دیده بانی ننمودم. ای حبیب جان من، مرا خبر ده که کجامی چرانی و در وقت ظهر گله را کجا میخوابانی؟ زیرا چرا نزد گله های رفیقانت مثل آواره گردم. ای جمیل تر از زنان، اگر نمی دانی، در اثرگلهها بیرون رو و بزغاله هایت را نزد مسکن های شبانان بچران. ای محبوبه من، تو را به اسبی که در ارابه فرعون باشد تشبیه دادهام. رخسارهایت به جواهرها و گردنت به گردن بندها چه بسیار جمیل است. زنجیرهای طلا با حبه های نقره برای توخواهیم ساخت.

به اشتراک گذاشتن
Read غزل غزل‌ها 1

غزل غزل‌ها 1:1-11 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)

غزل غزلهای سلیمان. مرا با لبانت ببوس، زیرا عشق تو دلپذیرتر از شراب است. تو خوشبو هستی و نامت رایحهٔ عطرهای دل‌انگیز را به خاطر می‌آورد؛ عجیب نیست که دختران شیفتهٔ تو می‌شوند. مرا با خود بِبَر، بیا تا از اینجا دور شویم. پادشاه مرا به حجلۀ خود ببرد. تو مایۀ شادی و سرور ما هستی؛ عشق تو را بیش از شراب می‌ستاییم. شایسته است که تو را تحسین کنند. ای دختران اورشلیم، من سیاه اما زیبا هستم، همچون چادرهای قیدار و خیمه‌های سلیمان. به من که سیاه هستم اینچنین خیره مشوید، زیرا آفتاب مرا سوزانیده است. برادرانم بر من خشمگین شده مرا فرستادند تا در زیر آفتاب سوزان از تاکستانها نگاهبانی کنم، و من نتوانستم از تاکستان خود مراقبت نمایم. ای محبوب من، به من بگو امروز گله‌ات را کجا می‌چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟ چرا برای یافت تو، در میان گله‌های دوستانت سرگردان شوم؟ ای زیباترین زن دنیا، اگر نمی‌دانی، رد گله‌ها را بگیر و به سوی خیمه‌های چوپانان بیا و در آنجا بزغاله‌هایت را بچران. ای محبوبهٔ من، تو همچون مادیان ارابهٔ فرعون، زیبا هستی. گونه‌هایت با گوشواره‌هایت چه زیباست، گردنت با جواهراتش چه دلرباست. ما برایت گوشواره‌های طلا با آویزه‌های نقره خواهیم ساخت.

به اشتراک گذاشتن
Read غزل غزل‌ها 1

غزل غزل‌ها 1:1-11 مژده برای عصر جدید (TPV)

زیباترین غزلهای سلیمان. مرا با لبانت ببوس، زیرا عشق تو گواراتر از شراب است. تو خوشبو هستی. نام تو رایحه مطبوع عطرهاست و دختران عاشق تو می‌شوند. بیا مرا بردار تا با هم از اینجا فرار کنیم. پادشاه من باش و مرا به اتاقت ببر، تا با هم خوش باشیم، زیرا محبّت تو خوشتر از شراب است. عجیب نیست که همهٔ دختران شیدای تو هستند. ای دختران اورشلیم، من سیه‌چرده، امّا زیبا هستم، همچون چادر‌های قیدار و پرده‌های زرّین بارگاه سلیمان. به‌خاطر رنگ پوستم این چنین به من نگاه نکنید، زیرا آفتاب مرا سوزانده. برادرانم بر من خشمگین بودند و مرا به نگهبانی تاکستانها گماشتند. ولی من نتوانستم حتّی از تاکستان بدن خود مراقبت کنم. ای عشق من، به من بگو که گلّه‌ات را کجا می‌چرانی؟ هنگام ظهر گوسفندانت را کجا می‌خوابانی؟ چرا در بین گلّه‌های دوستانت به دنبال تو بگردم؟ ای زیباتر از تمام زنها، اگر نمی‌دانی، رد گلّه‌ها را دنبال کن و بُزغاله‌هایت را در کنار چادر‌های چوپانها بچران. محبوبهٔ من، تو همچون مادیانهای ارابهٔ فرعون زیبا هستی. گیسوان سیاه تو چهره‌ات را می‌آرایند، و مانند جواهر گردنت را زینت می‌دهند. ما برایت گوشواره‌های طلا، با گیره‌های نقره می‌سازیم.

به اشتراک گذاشتن
Read غزل غزل‌ها 1

غزل غزل‌ها 1:1-11 هزارۀ نو (NMV)

غزل غزلها که از آنِ سلیمان است. مرا به بوسه‌های لبانت ببوس، زیرا که عشق تو از شراب نیکوتر است! رایحۀ عطرهایت چه دل‌انگیز است! نامت همچون عطریست ریخته شده؛ شگفت نیست که دوشیزگان دلباختۀ تواند! مرا از پی خود بِکِش؛ بیا تا بدویم! پادشاه مرا به حجله‌های خویش درآورده است. تو مایۀ شادی و سرور مایی، و عشق تو را بیش از شراب می‌ستاییم! چه بایسته که مِهر تو چنین بر دلهاست! ای دوشیزگانِ اورشلیم، من سیه‌چِرده، اما دوست‌داشتنی‌ام! به سیاهیِ خیمه‌های قیدار، و به زیباییِ پرده‌های سلیمان! بر سیه‌چِردگی‌ام خیره منگرید، زیرا که به آفتاب سوخته‌ام. پسران مادرم بر من خشم گرفتند، و مرا به نظارت بر تاکستانها گماشتند، اما از نگهداری تاکستان خویش بازماندم! ای محبوبِ جان من مرا بگوی، که گلۀ خود را کجا می‌چَرانی؟ نیمروزان آنها را کجا می‌خوابانی؟ چرا باید چون زنی پوشیده‌روی در کنار گله‌های رفیقانت باشم؟ ای دلرباترینِ زنان، اگر نمی‌دانی، ردِ پای گله‌ها را بگیر و بزغاله‌هایت را نزد خیمه‌های شبانان بِچَران. ای نازنین من، تو در نظرم به مادیانی در ارابۀ فرعون می‌مانی. چه زیباست گونه‌هایت به جواهرها! چه دلرباست گردنت به زیورها! ما تو را حلقه‌های طلا خواهیم ساخت، که به حبه‌های نقره آراسته باشد.

به اشتراک گذاشتن
Read غزل غزل‌ها 1

YouVersion از کوکی ها برای شخصی سازی تجربه شما استفاده می کند. با استفاده از وب سایت ما، استفاده ما از کوکی ها را همانطور که در خط مشی رازداریتوضیح داده شده است، می پذیرید