نِحِمیا 1:5-11
نِحِمیا 1:5-11 Persian Old Version (POV-FAS)
و قوم و زنان ایشان، بر برادران یهود خودفریاد عظیمی برآوردند. و بعضی ازایشان گفتند که «ما و پسران و دختران ما بسیاریم. پس گندم بگیریم تا بخوریم و زنده بمانیم.» وبعضی گفتند: «مزرعهها و تاکستانها و خانه های خود را گرو میدهیم تا بهسبب قحط، گندم بگیریم.» و بعضی گفتند که «نقره را به عوض مزرعهها و تاکستانهای خود برای جزیه پادشاه قرض گرفتیم. و حال جسد ما مثل جسدهای برادران ماست و پسران ما مثل پسران ایشان واینک ما پسران و دختران خود را به بندگی میسپاریم و بعضی از دختران ما کنیز شدهاند ودر دست ما هیچ استطاعتی نیست زیرا که مزرعهها و تاکستانهای ما از آن دیگران شده است.» پس چون فریاد ایشان و این سخنان را شنیدم بسیار غضبناک شدم. و با دل خود مشورت کرده، بزرگان و سروران را عتاب نمودم و به ایشان گفتم: «شما هر کس از برادر خود ربا میگیرید!» وجماعتی عظیم به ضد ایشان جمع نمودم. و به ایشان گفتم: «ما برادران یهود خود را که به امت هافروخته شدهاند، حتی المقدور فدیه کردهایم. وآیا شما برادران خود را میفروشید و آیا میشودکه ایشان به ما فروخته شوند؟» پس خاموش شده، جوابی نیافتند. و گفتم: «کاری که شما میکنید خوب نیست، آیا نمی باید شما بهسبب ملامت امت هایی که دشمن ما میباشند، در ترس خدای ما سلوک نمایید؟ و نیز من و برادران و بندگانم نقره و غله به ایشان قرض دادهایم. پس سزاواراست که این ربا را ترک نماییم. و الان امروزمزرعهها و تاکستانها و باغات زیتون و خانه های ایشان و صد یک از نقره و غله و عصیر انگور وروغن که بر ایشان نهادهاید به ایشان رد کنید.»
نِحِمیا 1:5-11 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
در این وقت جنجال بزرگی بر پا شد. عدهای از مردان و زنان از یهودیان همنژاد خود شکایت کردند. بعضی از آنها میگفتند: «تعداد افراد خانوادهٔ ما زیاد است و ما نان کافی نداریم که بخوریم و زنده بمانیم.» عدهای دیگر میگفتند: «ما مجبوریم مزرعه، باغ انگور و حتی خانه خود را گرو بگذاریم تا بتوانیم گندم تهیه کنیم و از گرسنگی تلف نشویم.» برخی دیگر نیز میگفتند: «ما پول قرض کردهایم تا مالیات مزرعه و تاکستان خود را به پادشاه بپردازیم. ما برادران ایشانیم و فرزندان ما هم مثل فرزندان ایشان یهودیاند، اما ما مجبوریم بچههای خود را بفروشیم. قبلاً بعضی از دختران خود را فروختهایم و پول نداریم آنها را بازخرید کنیم، چون مزرعهها و تاکستانهای ما هم در گرو است.» وقتی این شکایت را شنیدم بسیار خشمگین شدم و پس از فکر کردن، سران و بزرگان قوم را سرزنش کرده، گفتم: «چرا بر برادران یهودی خود ظلم میکنید؟» سپس عدهٔ زیادی را جمع کردم و این یهودیان را به پای میز محاکمه کشیده، گفتم: «ما تا آنجا که توانستهایم برادران یهودی خود را که به اسارت فروخته شده بودند بازخرید کردهایم. حال، شما ایشان را مجبور میکنید خود را به شما بفروشند. مگر ممکن است یک یهودی به برادر یهودی خود فروخته شود؟» آنها برای دفاع از خود جوابی نداشتند. در ادامهٔ حرفهایم گفتم: «کاری که شما میکنید خوب نیست! مگر از خدا نمیترسید؟ چرا میخواهید کاری کنید که دشمنان، ما را مسخره کنند. من و برادران و افرادم به برادران یهودی، بدون سود پول و غله قرض میدهیم. از شما هم میخواهم از رباخواری دست بردارید. مزرعهها، تاکستانها، باغهای زیتون و خانههایشان را و نیز سودی را که از ایشان گرفتهاید همین امروز پس بدهید.»
نِحِمیا 1:5-11 مژده برای عصر جدید (TPV)
پس از چندی، بسیاری از مردم، زن و مرد از یهودیان دیگر شکایت کردند. بعضی افراد میگفتند: «ما خانوادهٔ بزرگی هستیم و برای زنده ماندن به غلاّت نیازمندیم.» دیگران گفتند: «ما مجبور شدیم کشتزارها، تاکستانها و خانههایمان را گرو بگذاریم که قدری غلّه بگیریم تا از گرسنگی نابود نشویم.» گروهی دیگر گفتند: «ما برای پرداخت مالیاتِ کشتزارها و تاکستانها به شاهنشاه، وام گرفتهایم. ما نیز چون دیگر یهودیان از یک نژاد هستیم. آیا فرزندان ما به خوبیِ فرزندان ایشان نیستند؟ ما مجبور هستیم فرزندانمان را به بردگی بفروشیم. گروهی از دختران ما قبلاً به بردگی فروخته شدهاند. ما بیچاره شدهایم زیرا کشتزارها و تاکستانهای ما را از ما گرفتهاند.» هنگامیکه این شکایات را شنیدم خشمگین شدم. با خود اندیشیدم و سپس رهبران و بزرگان قوم را سرزنش کردم و به ایشان گفتم: «شما برادران خود را مورد ستم قرار دادهاید!» پس برای دادرسی به این موضوع گردهمآیی عمومی اعلام کردم. و گفتم: «تا آنجا که توانستهایم، خویشاوندان یهودی خود را که خودشان را به بردگی به بیگانگان فروخته بودند بازخرید میکردیم. اکنون شما خویشاوندان خود را مجبور میکنید که خودشان را به شما بفروشند، یعنی به قوم خودشان!» رهبران خاموش ماندند و حرفی برای گفتن نیافتند. سپس گفتم: «کاری که انجام میدهید درست نیست. آیا نباید با خداترسی گام بردارید تا مورد تمسخر بیگانگان یعنی دشمنان ما قرار نگیرید؟ من، همراهانم و خادمانم نیز به مردم پول و غلاّت قرض دادهایم. حال بیایید از بازپرداخت وامهایمان صرفنظر کنیم. همهٔ بدهکاریهای ایشان را از پول یا غلّه یا شراب یا روغن زیتون ببخشید و کشتزارها، تاکستانها، باغهای زیتون و خانههای آنان را فوراً بازگردانید.»
نِحِمیا 1:5-11 هزارۀ نو (NMV)
و اما جمعی از مردان با زنانشان فریادی عظیم بر ضد برادران یهودیشان برآوردند. برخی از ایشان میگفتند: «شمار ما و پسران و دخترانمان بسیار است. بیایید غَله فراهم آوریم تا بخوریم و زنده بمانیم.» دیگران میگفتند: «مزارع و تاکستانها و خانههایمان را گرو میگذاریم تا در قحطی غَله فراهم کنیم.» برخی دیگر میگفتند: «ما قرض گرفتهایم تا مالیات مزارع و تاکستانهایمان را به پادشاه بپردازیم. هرچند ما و برادرانمان از یک گوشت و خونیم و فرزندان ما نیز مانند فرزندان ایشانند، از ناچاری پسران و دخترانمان را به بندگی میسپاریم، و برخی از دخترانمان هماکنون به کنیزی گرفتار آمدهاند، و از ما کاری ساخته نیست، زیرا مزارع و تاکستانهایمان از آن دیگران است.» چون فریاد ایشان و این سخنان را شنیدم، بسیار خشمگین شدم، و پس از آنکه موضوع را در فکر خود بررسی کردم، بر نُجبا و صاحبمنصبان ادعا وارد آورده، بدیشان گفتم: «هر یک از شما از برادر خویش ربا میگیرید!» پس جمعی بزرگ بر ضد ایشان گرد آورده، بدیشان گفتم: «ما تا حد امکان برادران یهودیمان را که به قومها فروخته شده بودند، بازخرید کردهایم؛ لیکن شما حتی برادرانتان را میفروشید تا به ما بازفروش شوند!» آنها خاموش ماندند و پاسخی نداشتند. پس گفتم: «کاری که میکنید خوب نیست. آیا نمیباید در ترس خدایمان سلوک کنید تا از ملامت قومهایی که دشمن مایند به دور مانید؟ من و برادران و افرادم به مردم پول و غَله قرض میدهیم؛ اما بیایید از رباخواری دست برکشیم. تمنا دارم همین امروز مزارع و تاکستانها و باغهای زیتون و خانههایشان را بدیشان بازگردانید، و نیز درصدی از پول و غَله و شراب و روغن را که از ایشان به نزول گرفتهاید.»