اِشعیا 2:7-14
اِشعیا 2:7-14 هزارۀ نو (NMV)
چون به خاندان داوود خبر رسید که اَرام با اِفرایِم متفق شده است، دل آحاز و دل قومش بلرزید، چنانکه درختان جنگل از باد میلرزند. آنگاه خداوند به اِشعیا گفت: «تو و پسرت شِعاریاشوب به انتهای جوی برکۀ بالایی که به جانب شاهراهِ مزرعۀ رختشویان است، به دیدار آحاز بیرون روید، و به او بگویید: ”مراقب باش، آرام بگیر و مترس! دلت به سبب این دو کُندۀ نیمسوختۀ دودافشان، یعنی به سبب خشم آتشین رِصین و اَرام و پسر رِمَلیا، ضعف به هم نرساند. زیرا اَرام، اِفرایِم و پسر رِمَلیا، به جهت زیان رساندن به تو تدبیر کرده، میگویند: «بیایید بر ضد یهودا برآییم و آن را فتح کرده، برای خود تسخیر نماییم و پسر طَبِئیل را در آن به پادشاهی نصب کنیم،» اما خداوندگارْ یهوه میفرماید: «چنین نخواهد شد و این واقع نخواهد گردید. زیرا نهایت قدرت اَرام، دمشق است و نهایت قدرت دمشق، رِصین. و در عرض شصت و پنج سال، اِفرایِم نیز چنان در هم خواهد شکست که دیگر قومی نخواهد بود. زیرا نهایت قدرت اِفرایِم، سامِرِه است و نهایت قدرت سامِرِه، پسر رِمَلیا. اگر در ایمان پایدار نباشید، استوار باقی نخواهید ماند.» و خداوند بار دیگر آحاز را خطاب کرده، گفت: «از یهوه خدایت نشانهای برای خود طلب کن؛ خواه ژرف به ژرفای هاویه، خواه بلند به بلندی آسمانها.» اما آحاز گفت: «نخواهم طلبید و خداوند را نخواهم آزمود.» آنگاه اِشعیا گفت: «پس ای خاندان داوود، این را بشنوید! آیا کافی نیست که انسانها را به ستوه آوردهاید که حال میخواهید خدای مرا نیز به ستوه آورید؟ بنابراین خود خداوندگار به شما نشانهای خواهد داد: اینک باکره آبستن شده، پسری خواهد زاد و او را عِمانوئیل نام خواهد نهاد.
اِشعیا 2:7-14 Persian Old Version (POV-FAS)
و به خاندان داود خبر داده، گفتند که ارام در افرایم اردو زدهاند و دل او و دل مردمانش بلرزید به طوری که درختان جنگل از باد میلرزد. آنگاه خداوند به اشعیا گفت: «تو با پسر خودشاریاشوب به انتهای قنات برکه فوقانی به راه مزرعه گازر به استقبال آحاز بیرون شو. و وی رابگو: باحذر و آرام باش مترس و دلت ضعیف نشود از این دودم مشعل دودافشان، یعنی ازشدت خشم رصین و ارام و پسر رملیا. زیرا که ارام با افرایم و پسر رملیا برای ضرر تو مشورت کرده، میگویند: بر یهودا برآییم و آن رامحاصره کرده، به جهت خویشتن تسخیر نماییم و پسر طبئیل را در آن به پادشاهی نصب کنیم.» خداوند یهوه چنین میگوید که «این بجا آورده نمی شود و واقع نخواهد گردید. زیرا که سرارام، دمشق و سر دمشق، رصین است و بعد ازشصت و پنج سال افرایم شکسته میشود به طوری که دیگر قومی نخواهد بود. و سر افرایم سامره و سر سامره پسر رملیا است و اگر باورنکنید هرآینه ثابت نخواهید ماند.» و خداوند بار دیگر آحاز را خطاب کرده، گفت: «آیتی به جهت خود از یهوه خدایت بطلب. آن را یا از عمقها بطلب یا از اعلی علیین بالا.» آحاز گفت: «نمی طلبم و خداوند راامتحان نخواهم نمود.» گفت: «ای خاندان داود بشنوید! آیا شما راچیزی سهل است که مردمان را بیزار کنید بلکه میخواهید خدای مرا نیز بیزار کنید. بنابراین خود خداوند به شما آیتی خواهد داد: اینک باکره حامله شده، پسری خواهد زایید و نام او راعمانوئیل خواهد خواند.
اِشعیا 2:7-14 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
وقتی به خاندان داوود خبر رسید که سوریه و اسرائیل با هم متحد شدهاند تا با یهودا بجنگند، دل پادشاه یهودا و قوم او از ترس لرزید، همانطور که درختان جنگل در برابر طوفان میلرزند. سپس خداوند به اشعیا فرمود: «تو با پسرت شاریاشوب به دیدن آحاز پادشاه برو. او را در جادهای که رختشویها در آن کار میکنند، در انتهای قنات حوض بالایی پیدا خواهی کرد. به او بگو که نگران نباشد، فقط آماده باشد و آرام بنشیند. آتش خشم رصین پادشاه سوریه و فقح پسر رملیا مانند دودی است که از دو تکه هیزم بلند میشود؛ بگو از آنها نترسد. بله، پادشاهان سوریه و اسرائیل بر ضد یهودا با هم تبانی کرده، میگویند: ”بیایید به یهودا لشکرکشی کنیم و مردمانش را به وحشت اندازیم و آن را تسخیر کرده، پسر طبئیل را بر تخت پادشاهی بنشانیم.“ «اما من که خداوند هستم میگویم که این نقشه عملی نخواهد شد، زیرا قدرت سوریه محدود است به پایتختش دمشق و قدرت دمشق نیز محدود است به پادشاهش رصین. همچنین اسرائیل نیز قدرتی بیش از پایتختش سامره و سامره نیز قدرتی بیش از پادشاهش فقح ندارد. بدانید که پادشاهی اسرائیل در عرض شصت و پنج سال از بین خواهد رفت. آیا این را باور میکنید؟ اگر سخنان مرا باور نکنید شما نیز از بین خواهید رفت.» سپس خداوند پیام دیگری برای آحاز پادشاه فرستاد: «ای آحاز، از من علامتی بخواه تا مطمئن شوی که دشمنانت را شکست خواهم داد. هر علامتی که بخواهی، چه در زمین باشد چه در آسمان، برایت انجام خواهد شد.» اما پادشاه قبول نکرد و گفت: «این کار را نخواهم کرد و خداوند را امتحان نخواهم نمود.» پس اشعیا گفت: «ای خاندان داوود، آیا این کافی نیست که مردم را از خود بیزار کردهاید؟ اینک میخواهید خدای مرا نیز از خود بیزار کنید؟ حال که چنین است خداوند خودش علامتی به شما خواهد داد. آن علامت این است که باکره آبستن شده، پسری به دنیا خواهد آورد و نامش را عمانوئیل خواهد گذاشت.
اِشعیا 2:7-14 مژده برای عصر جدید (TPV)
وقتی این خبر که سربازان سوری وارد قلمرو اسرائیل شدهاند به پادشاه یهودا رسید، او و تمام مردم از ترس مثل درختان بید در برابر باد به خود میلرزیدند. خداوند به اشعیا گفت: «تو به همراه پسرت -شاریاشوب- به دیدن آحاز پادشاه برو. تو او را در کوچهٔ پارچه بافان، در انتهای جوی آبی که از استخر بالایی جاری است خواهی یافت. به او بگو: هوشیار و آرام باش، نترس و نگران نباش، خشم رصین و سربازان سوری و فقح پادشاه از دود کُندهٔ نیم سوخته بیشتر نیست. سوریه به اتّفاق اسرائیل و پادشاهان آن توطئه کردهاند آنها میخواهند با ایجاد ترس مردم را نسبت به خود متحیّر و یهودیه را اشغال کنند، و آن وقت پسر طبئیل را به تخت سلطنت بنشانند. «امّا من، خداوند متعال اعلام میکنم که چنین چیزی هرگز واقع نخواهد شد. چرا؟ چون سوریه از پایتختش -دمشق- قویتر نیست و قدرت دمشق هم از قدرت رصین پادشاه بیشتر نمیباشد. امّا در مورد اسرائیل: در ظرف شصت و پنج سال چنان خُرد خواهد شد که دیگر چیزی به عنوان یک ملّت از آن باقی نماند. اسرائیل از سامره پایتخت آن قویتر نیست، سامره هم از فقح پادشاه قویتر نیست. «اگر ایمان شما ناپایدار باشد، شما هم پایدار نخواهید بود.» خداوند پیام دیگری برای آحاز فرستاد و به او گفت: «از خداوند -خدای خود- بخواه تا به تو علامتی بدهد، خواه آن علامت از دنیای مردگان باشد و خواه از اوج آسمانها.» آحاز گفت: «من خدا را آزمایش نمیکنم و علامتی نخواهم خواست.» اشعیا در جواب گفت: «بشنوید ای خاندان داوود، صبر و تحمّل مردم را از بین بردید، آن کافی نبود؟ و حالا میخواهید شکیبایی خدا را هم از بین ببرید؟ پس در این صورت خداوند خودش به شما علامتی خواهد داد و آن این است که باکره حامله شده پسری خواهد زایید که نامش عمانوئیل یعنی «خدا با ماست» خواهد بود.
اِشعیا 2:7-14 هزارۀ نو (NMV)
چون به خاندان داوود خبر رسید که اَرام با اِفرایِم متفق شده است، دل آحاز و دل قومش بلرزید، چنانکه درختان جنگل از باد میلرزند. آنگاه خداوند به اِشعیا گفت: «تو و پسرت شِعاریاشوب به انتهای جوی برکۀ بالایی که به جانب شاهراهِ مزرعۀ رختشویان است، به دیدار آحاز بیرون روید، و به او بگویید: ”مراقب باش، آرام بگیر و مترس! دلت به سبب این دو کُندۀ نیمسوختۀ دودافشان، یعنی به سبب خشم آتشین رِصین و اَرام و پسر رِمَلیا، ضعف به هم نرساند. زیرا اَرام، اِفرایِم و پسر رِمَلیا، به جهت زیان رساندن به تو تدبیر کرده، میگویند: «بیایید بر ضد یهودا برآییم و آن را فتح کرده، برای خود تسخیر نماییم و پسر طَبِئیل را در آن به پادشاهی نصب کنیم،» اما خداوندگارْ یهوه میفرماید: «چنین نخواهد شد و این واقع نخواهد گردید. زیرا نهایت قدرت اَرام، دمشق است و نهایت قدرت دمشق، رِصین. و در عرض شصت و پنج سال، اِفرایِم نیز چنان در هم خواهد شکست که دیگر قومی نخواهد بود. زیرا نهایت قدرت اِفرایِم، سامِرِه است و نهایت قدرت سامِرِه، پسر رِمَلیا. اگر در ایمان پایدار نباشید، استوار باقی نخواهید ماند.» و خداوند بار دیگر آحاز را خطاب کرده، گفت: «از یهوه خدایت نشانهای برای خود طلب کن؛ خواه ژرف به ژرفای هاویه، خواه بلند به بلندی آسمانها.» اما آحاز گفت: «نخواهم طلبید و خداوند را نخواهم آزمود.» آنگاه اِشعیا گفت: «پس ای خاندان داوود، این را بشنوید! آیا کافی نیست که انسانها را به ستوه آوردهاید که حال میخواهید خدای مرا نیز به ستوه آورید؟ بنابراین خود خداوندگار به شما نشانهای خواهد داد: اینک باکره آبستن شده، پسری خواهد زاد و او را عِمانوئیل نام خواهد نهاد.