حَبَقوق 1:3-6
حَبَقوق 1:3-6 Persian Old Version (POV-FAS)
دعای حبقوق نبی بر شجونوت. ای خداوند چون خبر تو را شنیدم ترسان گردیدم. ای خداوند عمل خویش را در میان سالها زنده کن! در میان سالها آن را معروف ساز ودر حین غضب رحمت را بیاد آور. خدا از تیمان آمد و قدوس از جبل فاران، سلاه. جلال اوآسمانها را پوشانید و زمین از تسبیح او مملوگردید. پرتو او مثل نور بود و از دست وی شعاع ساطع گردید. و ستر قوت او در آنجا بود. پیش روی وی وبا میرفت و آتش تب نزد پایهای اومی بود. او بایستاد و زمین را پیمود. او نظر افکندو امتها را پراکنده ساخت و کوههای ازلی جستند و تلهای ابدی خم شدند. طریق های اوجاودانی است.
حَبَقوق 1:3-6 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
این است دعای حبقوق نبی: ای خداوند، خبری را که به من دادی شنیدم و برای کارهایی که انجام خواهی داد با ترس و احترام تو را پرستش میکنم. دوباره مثل سالهای گذشته قدرت خود را به ما نشان ده تا نجات یابیم و در حین غضب خود، رحمت را به یاد آور. خدا را میبینم که از تیمان میآید، آن قدوس از کوه فاران حرکت میکند. جلالش آسمانها را در بر گرفته و زمین از حمد و سپاس او پر است! درخشش او مانند طلوع خورشید است و از دستهای او که قدرتش در آنها نهفته است، نور میتابد. او مرض را پیشاپیش خود میفرستد و به مرگ فرمان میدهد که به دنبال او بیاید. وقتی او میایستد زمین تکان میخورد و هنگامی که نگاه میکند، قومها میلرزند. کوههای ازلی خرد میشوند و تپههای ابدی با خاک یکسان میگردند. قدرت او بیزوال است.
حَبَقوق 1:3-6 مژده برای عصر جدید (TPV)
این است دعای حبقوق نبی: خداوندا، خبری را که به من فرمودی شنیدم و از شنیدن آن ترس مرا فراگرفت. بار دیگر کارهای عظیمی را که در دوران گذشته انجام میدادی به ما نشان بده و در هنگام غضب خود، رحمتت را به یاد آور. خدا از اَدوم برمیگردد؛ خدای قدّوس از کوهستان فاران میآید. جلال او آسمانها را پوشانده، و زمین از ستایش او پر است. پرتو او مثل نورِ برق درخشان است و از دستهایش که قدرت او در آنها نهفته است، نور میتابد. مرض را پیشاپیش خود میفرستد و به مرگ امر میکند که به دنبالش بیاید. هنگامیکه میایستد، زمین میلرزد وقتی نگاه میکند، قومها از ترس میلرزند. کوههای جاودانی خُرد میشوند و تپّههای ابدی که در زمانهای قدیم بر آنها قدم میزد، از هم پاشیده میشوند.
حَبَقوق 1:3-6 هزارۀ نو (NMV)
دعای حَبَقوقِ نبی، بر شیگونوت. ای خداوند، آوازۀ تو را شنیدهام؛ خداوندا، از کارهایت در شگفتم. در میان این سالها، آنها را زنده ساز، در ایام ما، آنها را بشناسان، و در حین غضب، رحمت را به یاد آور. خدا از تیمان آمد، آن قدوس، از کوه فاران. سِلاه جلال او آسمانها را پوشانید، و ستایش او زمین را آکنده ساخت. درخشندگی او همچون نور بود؛ از دستش پرتوها ساطع میگشت، و قدرت او در آنجا پنهان بود. پیش روی او، طاعون میرفت، و آتشِ تب نزد قدمهای او بود. او ایستاد و زمین را به جنبش درآورد؛ او نگریست و قومها از جا جَستند. کوههای ازلی در هم شکستند و تپههای ابدی پست شدند. طریقهای او جاودانی است.