اِستر 5:3-15
اِستر 5:3-15 هزارۀ نو (NMV)
هامان چون دید که مُردِخای خم نمیشود و او را سَجده نمیکند، از خشم پر شد. اما تنها بر مُردِخای دست دراز کردن را کسر شأن دانست. پس چون او را از قوم مُردِخای آگاه ساخته بودند، هامان بر آن شد تا همۀ یهودیان یعنی قوم مُردِخای را که در سرتاسر مملکت خشایارشا بودند، از میان بردارد. در ماه اوّل از سال دوازدهمِ سلطنت خشایارشای پادشاه، که ماه نیسان بود، هر روز در حضور هامان ’پور‘ یعنی قرعه میافکندند و این کار را هر ماه تا ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، ادامه میدادند. پس هامان به خشایارشای پادشاه گفت: «در میان قومهایی که در سرتاسر ولایتهای مملکت تو پراکنده و پخشند، قومی هست که قوانینشان با قوانین همۀ قومهای دیگر تفاوت دارد و قوانین پادشاه را به جا نمیآورند؛ با آنان مدارا کردن به سود پادشاه نیست. اگر پادشاه را پسند آید، حکمی نوشته شود که ایشان را نابود کنند. و من ده هزار وزنه نقره به متصدیان امور پادشاه خواهم پرداخت تا آن را به خزانۀ شاهی بریزند.» پس پادشاه انگشتریِ خویش را از دستش به در آورد و آن را به هامان، پسر هَمِداتایِ اَجاجی، دشمن یهودیان داد و به او گفت: «هم نقره و هم قوم را به دستت سپردم تا آنچه در نظرت پسند آید، بدیشان بکنی.» آنگاه کاتبان پادشاه در روز سیزدهم ماه اوّل فرا خوانده شدند و بنا بر تمامی آنچه هامان دستور داده بود، فرمانی به ساتْراپهای شاه و فرماندارانی که بر همۀ ولایتها بودند و به صاحبمنصبان همۀ قومها نوشته شد، به هر ولایت به خطِ آن، و به هر قوم به زبان آن. این فرمان به نام خشایارشای پادشاه نوشته و به انگشتری وی مهر شد. سپس نامهها به دست چاپاران به همۀ ولایتهای شاه فرستاده شد با این دستور که یهودیان را، از پیر و جوان و زن و کودک، جملگی در یک روز، یعنی در روز سیزدهم ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، هلاک کنند و بکشند و نابود سازند، و اموالشان را به تاراج برند. رونوشتی از این فرمان میبایست همچون حکمی در تمامی ولایتها انتشار مییافت و به همۀ قومها اعلام میشد تا برای آن روز آماده باشند. پس چاپاران، به فرمان شاه شتابان رهسپار شدند؛ و این حکم در مقر پادشاهی شوش صادر شد. پادشاه و هامان به نوشیدن نشستند؛ اما شهر شوش به تشویش افتاد.
اِستر 5:3-15 Persian Old Version (POV-FAS)
و چون هامان دید که مردخای سر فرود نمی آورد و او را سجده نمی نماید، هامان از غضب مملو گردید. و چونکه دست انداختن بر مردخای، تنها به نظر وی سهل آمد واو را از قوم مردخای اطلاع داده بودند، پس هامان قصد هلاک نمودن جمیع یهودیانی که در تمامی مملکت اخشورش بودند کرد، زانرو که قوم مردخای بودند. در ماه اول از سال دوازدهم سلطنت اخشورش که ماه نیسان باشد، هر روز در حضورهامان و هر ماه تا ماه دوازدهم که ماه اذار باشد، فور یعنی قرعه میانداختند. پس هامان به اخشورش پادشاه گفت: «قومی هستند که در میان قومها در جمیع ولایتهای مملکت تو پراکنده ومتفرق میباشند و شرایع ایشان، مخالف همه قومها است و شرایع پادشاه را بهجا نمی آورند. لهذا ایشان را چنین واگذاشتن برای پادشاه مفیدنیست. اگر پادشاه را پسند آید، حکمی نوشته شود که ایشان را هلاک سازند. و من ده هزار وزنه نقره بهدست عاملان خواهم داد تا آن را به خزانه پادشاه بیاورند.» آنگاه پادشاه انگشترخود را از دستش بیرون کرده، آن را به هامان بن همداتای اجاجی که دشمن یهود بود داد. و پادشاه به هامان گفت: «هم نقره و هم قوم را به تودادم تا هرچه در نظرت پسند آید به ایشان بکنی.» پس کاتبان پادشاه را در روز سیزدهم ماه اول احضار نمودند و بر وفق آنچه هامان امرفرمود، به امیران پادشاه و به والیانی که بر هرولایت بودند و بر سروران هر قوم مرقوم شد. به هر ولایت، موافق خط آن و به هر قوم موافق زبانش، به اسم اخشورش پادشاه مکتوب گردید وبه مهر پادشاه مختوم شد. و مکتوبات بهدست چاپاران به همه ولایتهای پادشاه فرستاده شد تاهمه یهودیان را از جوان و پیر و طفل و زن در یک روز، یعنی سیزدهم ماه دوازدهم که ماه آذارباشد، هلاک کنند و بکشند و تلف سازند و اموال ایشان را غارت کنند. و تا این حکم در همه ولایتها رسانیده شود، سوادهای مکتوب به همه قومها اعلان شد که در همان روز مستعد باشند. پس چاپاران بیرون رفتند و ایشان را برحسب فرمان پادشاه شتابانیدند و این حکم دردارالسلطنه شوشن نافذ شد و پادشاه و هامان به نوشیدن نشستند. اما شهر شوشن مشوش بود.
اِستر 5:3-15 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
وقتی هامان فهمید که مردخای از تعظیم نمودن او خودداری میکند، خشمگین شد؛ و چون دریافت که مردخای یهودی است تصمیم گرفت نه فقط او را بکشد، بلکه تمام یهودیانی را نیز که در قلمرو سلطنت خشایارشا بودند، نابود کند. در سال دوازدهم سلطنت خشایارشا در ماه نیسان که ماه اول سال است، هامان دستور داد قرعه (که به آن «پور» میگفتند) بیاندازند تا تاریخ قتل عام یهودیان معلوم شود. قرعه روز سیزدهم ماه اَدار یعنی ماه دوازدهم را نشان داد. سپس هامان نزد پادشاه رفت و گفت: «قومی در تمام قلمرو سلطنتیتان پراکندهاند که قوانینشان با قوانین سایر قومها فرق دارد. آنها از قوانین پادشاه سرپیچی میکنند. بنابراین، زنده ماندنشان به نفع پادشاه نیست. اگر پادشاه را پسند آید فرمانی صادر کنند تا همهٔ آنها کشته شوند و من ده هزار وزنهٔ نقره بابت هزینهٔ این کار به خزانهٔ سلطنتی خواهم پرداخت.» پادشاه انگشترش را بیرون آورده به هامان که دشمن یهود بود، داد و گفت: «این قوم و داراییشان در اختیار تو هستند، هر طور صلاح میدانی با آنها عمل کن.» پس در روز سیزدهم ماه اول، هامان کاتبان دربار را احضار نمود. آنها به دستور هامان نامههایی به خطها و زبانهای رایج مملکت برای حاکمان، استانداران و مقامات سراسر مملکت نوشتند. این نامهها به اسم پادشاه نوشته و با انگشتر مخصوص او مهر شد و بهوسیلۀ قاصدان به تمام استانها فرستاده شد، با این دستور که باید تمام یهودیان، زن و مرد، پیر و جوان در روز سیزدهم ماه اَدار قتل عام شوند و دارایی آنها به غنیمت گرفته شود. محتوای این نامهها میبایست در هر استان به اطلاع تمام مردم میرسید تا همه در روز تعیین شده آماده شوند. این دستور در شوش اعلام شد و قاصدان به فرمان پادشاه آن را به سرعت به سراسر مملکت رساندند. آنگاه پادشاه و هامان مشغول عیش و نوش شدند ولی شهر شوش در پریشانی فرو رفت.
اِستر 5:3-15 مژده برای عصر جدید (TPV)
هامان وقتی فهمید مردخای حاضر نیست در برابر او تعظیم کند، بسیار غضبناک شد. و وقتی پی برد او یهودی است تصمیم گرفت نه تنها مردخای، بلکه تمام یهودیان شاهنشاهی پارس را به قتل برساند. در ماه نیسان یعنی اولین ماه از دوازدهمین سال سلطنت خشایارشاه، هامان دستور داد با پوریم فال بگیرند تا روز و ماه مناسب را برای انجام نقشهاش بیابند. روز سیزدهم از ماه اَدار که دوازدهمین ماه سال بود برای اجرای این کار مناسب تشخیص داده شد. پس هامان به پادشاه گفت: «ملّتی از نژاد متفاوت در سراسر حکومت تو و در هر استان پراکنده شدهاند. آداب و رسوم آنها برخلاف آداب و رسوم سایر مردم میباشد. از آن گذشته آنها قوانین این مملکت را رعایت نمیکنند. از این رو به نفع شما نیست که متحمّل آنها شوید. اگر اعلیحضرت صلاح بدانند، دستوری صادر شود تا مطابق آن همهٔ آنان کشته شوند. اگر چنین دستوری صادر فرمایید، من تعهّد میکنم سیصد و چهل و پنج تُن نقره برای ادارهٔ امور شاهنشاهی به خزانهداری سلطنتی پرداخت کنم.» پادشاه انگشتر خود را که با آن فرامین رسمی سلطنتی را مُهر میزد، از انگشت خود در آورد و به هامان پسر همداتای اجاجی، دشمن قوم یهود داد. پادشاه به او گفت: «این قوم و ثروت آنها متعلّق به توست، هرطور که میخواهی با آنها رفتار کن.» پس در روز سیزدهم ماه اول هامان منشیان پادشاه را فراخواند و متن فرمان را برای آنها انشاء نمود و از آنان خواست تا آن را به تمامی زبانها و خطهای متداول در حکومت ترجمه كنند و سپس فرمان مذكور را به تمامی امیران، فرمانداران و صاحبمنصبان بفرستند. این فرمان با نام و مُهر خشایارشاه صادر و ممهور گردید. مأموران مخصوص این فرمان را به کلّیه نواحی شاهنشاهی رساندند. طبق آن فرمان تمام یهودیان، از پیر و جوان، مرد و زن میبایست در یک روز، یعنی در روز سیزدهم ماه اَدار، کشته شوند. آنها میبایست بدون ترحّم کشته شده و اموالشان ضبط گردد. متن فرمان میبایست در هر استان به اطّلاع عموم میرسید تا همه برای آن روز آماده باشند. به دستور پادشاه این فرمان در شهر شوش، پایتخت کشور به اطّلاع عموم رسانیده شد و مأموران مخصوص این اخبار را به سایر استان نیز رسانیدند. درحالیکه شهر شوش در اضطراب بود، پادشاه و هامان نشسته با هم شراب مینوشیدند.
اِستر 5:3-15 هزارۀ نو (NMV)
هامان چون دید که مُردِخای خم نمیشود و او را سَجده نمیکند، از خشم پر شد. اما تنها بر مُردِخای دست دراز کردن را کسر شأن دانست. پس چون او را از قوم مُردِخای آگاه ساخته بودند، هامان بر آن شد تا همۀ یهودیان یعنی قوم مُردِخای را که در سرتاسر مملکت خشایارشا بودند، از میان بردارد. در ماه اوّل از سال دوازدهمِ سلطنت خشایارشای پادشاه، که ماه نیسان بود، هر روز در حضور هامان ’پور‘ یعنی قرعه میافکندند و این کار را هر ماه تا ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، ادامه میدادند. پس هامان به خشایارشای پادشاه گفت: «در میان قومهایی که در سرتاسر ولایتهای مملکت تو پراکنده و پخشند، قومی هست که قوانینشان با قوانین همۀ قومهای دیگر تفاوت دارد و قوانین پادشاه را به جا نمیآورند؛ با آنان مدارا کردن به سود پادشاه نیست. اگر پادشاه را پسند آید، حکمی نوشته شود که ایشان را نابود کنند. و من ده هزار وزنه نقره به متصدیان امور پادشاه خواهم پرداخت تا آن را به خزانۀ شاهی بریزند.» پس پادشاه انگشتریِ خویش را از دستش به در آورد و آن را به هامان، پسر هَمِداتایِ اَجاجی، دشمن یهودیان داد و به او گفت: «هم نقره و هم قوم را به دستت سپردم تا آنچه در نظرت پسند آید، بدیشان بکنی.» آنگاه کاتبان پادشاه در روز سیزدهم ماه اوّل فرا خوانده شدند و بنا بر تمامی آنچه هامان دستور داده بود، فرمانی به ساتْراپهای شاه و فرماندارانی که بر همۀ ولایتها بودند و به صاحبمنصبان همۀ قومها نوشته شد، به هر ولایت به خطِ آن، و به هر قوم به زبان آن. این فرمان به نام خشایارشای پادشاه نوشته و به انگشتری وی مهر شد. سپس نامهها به دست چاپاران به همۀ ولایتهای شاه فرستاده شد با این دستور که یهودیان را، از پیر و جوان و زن و کودک، جملگی در یک روز، یعنی در روز سیزدهم ماه دوازدهم که ماه اَذار باشد، هلاک کنند و بکشند و نابود سازند، و اموالشان را به تاراج برند. رونوشتی از این فرمان میبایست همچون حکمی در تمامی ولایتها انتشار مییافت و به همۀ قومها اعلام میشد تا برای آن روز آماده باشند. پس چاپاران، به فرمان شاه شتابان رهسپار شدند؛ و این حکم در مقر پادشاهی شوش صادر شد. پادشاه و هامان به نوشیدن نشستند؛ اما شهر شوش به تشویش افتاد.