اعمال 5:4-37
اعمال 5:4-37 Persian Old Version (POV-FAS)
بامدادان روسا و مشایخ و کاتبان ایشان دراورشلیم فراهم آمدند، با حنای رئیس کهنه وقیافا و یوحنا و اسکندر و همه کسانی که از قبیله رئیس کهنه بودند. و ایشان را در میان بداشتند واز ایشان پرسیدند که «شما به کدام قوت و به چه نام این کار را کردهاید؟» آنگاه پطرس ازروحالقدس پر شده، بدیشان گفت: «ای روسای قوم و مشایخ اسرائیل، اگر امروز از ما بازپرس میشود درباره احسانی که بدین مرد ضعیف شده، یعنی به چه سبب او صحت یافته است، جمیع شما و تمام قوم اسرائیل را معلوم باد که به نام عیسی مسیح ناصری که شما مصلوب کردید و خدا او را از مردگان برخیزانید، در او این کس به حضور شما تندرست ایستاده است. این است آن سنگی که شما معماران آن را رد کردید والحال سر زاویه شده است. و در هیچکس غیراز او نجات نیست زیرا که اسمی دیگر زیر آسمان به مردم عطانشده که بدان باید ما نجات یابیم.» پس چون دلیری پطرس و یوحنا را دیدندو دانستند که مردم بیعلم و امی هستند، تعجب کردند و ایشان را شناختند که از همراهان عیسی بودند. و چون آن شخص را که شفا یافته بود باایشان ایستاده دیدند، نتوانستند به ضد ایشان چیزی گویند. پس حکم کردند که ایشان ازمجلس بیرون روند و با یکدیگر مشورت کرده، گفتند که «با این دو شخص چه کنیم؟ زیرا که برجمیع سکنه اورشلیم واضح شد که معجزهای آشکار از ایشان صادر گردید و نمی توانیم انکار کرد. لیکن تا بیشتر در میان قوم شیوع نیابد، ایشان را سخت تهدید کنیم که دیگر با هیچکس این اسم را به زبان نیاورند.» پس ایشان راخواسته قدغن کردند که هرگز نام عیسی را بر زبان نیاورند و تعلیم ندهند. اما پطرس و یوحنا درجواب ایشان گفتند: «اگر نزد خدا صواب است که اطاعت شما را بر اطاعت خدا ترجیح دهیم حکم کنید. زیرا که ما را امکان آن نیست که آنچه دیده و شنیدهایم، نگوییم.» و چون ایشان رازیاد تهدید نموده بودند، آزاد ساختند چونکه راهی نیافتند که ایشان را معذب سازند بهسبب قوم زیرا همه به واسطه آن ماجرا خدا را تمجیدمی نمودند، زیرا آن شخص که معجزه شفا دراو پدید گشت، بیشتر از چهل ساله بود. و چون رهایی یافتند، نزد رفقای خودرفتند و ایشان را از آنچه روسای کهنه و مشایخ بدیشان گفته بودند، مطلع ساختند. چون این راشنیدند، آواز خود را به یکدل به خدا بلند کرده، گفتند: «خداوندا، تو آن خدا هستی که آسمان وزمین و دریا و آنچه در آنها است آفریدی، که بوسیله روحالقدس به زبان پدر ما و بنده خودداود گفتی "چرا امتها هنگامه میکنند و قومها به باطل میاندیشند؛ سلاطین زمین برخاستند وحکام با هم مشورت کردند، برخلاف خداوند وبرخلاف مسیحش." زیرا که فی الواقع بر بنده قدوس تو عیسی که او را مسح کردی، هیرودیس و پنطیوس پیلاطس با امتها و قومهای اسرائیل با هم جمع شدند، تا آنچه را که دست و رای تو از قبل مقدر فرموده بود، بهجا آورند. و الان ای خداوند، به تهدیدات ایشان نظر کن و غلامان خود را عطا فرما تا به دلیری تمام به کلام تو سخن گویند، به دراز کردن دست خود، بجهت شفادادن و جاری کردن آیات و معجزات به نام بنده قدوس خود عیسی.» و چون ایشان دعا کرده بودند، مکانی که درآن جمع بودند به حرکت آمد و همه به روحالقدس پر شده، کلام خدا را به دلیری میگفتند. و جمله مومنین را یک دل و یک جان بود، بحدی که هیچکس چیزی از اموال خودرا از آن خود نمی دانست، بلکه همهچیز رامشترک میداشتند. و رسولان به قوت عظیم به قیامت عیسی خداوند شهادت میدادند و فیضی عظیم برهمگی ایشان بود. زیرا هیچکس از آن گروه محتاج نبود زیرا هرکه صاحب زمین یا خانه بود، آنها را فروختند و قیمت مبیعات را آورده، به قدمهای رسولان مینهادند و به هر یک بقدراحتیاجش تقسیم مینمودند. و یوسف که رسولان او را برنابا یعنی ابن الوعظ لقب دادند، مردی از سبط لاوی و از طایفه قپرسی، زمینی را که داشت فروخته، قیمت آن را آورد و پیش قدمهای رسولان گذارد.
اعمال 5:4-37 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
روز بعد، بزرگان و مشایخ و علمای دین در اورشلیم تشکیل جلسه دادند. حَنّا کاهن اعظم با قیافا، یوحنا، اسکندر و سایر بستگانش نیز حضور داشتند. آنگاه پطرس و یوحنا را آوردند و از ایشان پرسیدند: «این کار را به چه قدرت و به چه نامی انجام دادهاید؟» پطرس که پر از روحالقدس بود، به ایشان گفت: «ای بزرگانِ قوم و مشایخ، اگر منظورتان این کار خیری است که در حق این شخص لنگ کردهایم و میپرسید که چگونه شفا پیدا کرده است، اجازه دهید صریحاً به همۀ شما و تمامی قوم اسرائیل بگویم که این معجزه را در نام عیسی مسیح ناصری و با قدرت او انجام دادهایم، یعنی همان کسی که شما بر صلیب کشتید ولی خدا او را زنده کرد. بله، با قدرت اوست که این مرد الان صحیح و سالم اینجا ایستاده است. چون بنا به گفتهٔ کتب مقدّس، عیسی همان سنگی است که شما معمارها رد کردید، ولی سنگ اصلی ساختمان شده است. غیر از عیسی مسیح کسی نیست که بتواند ما را رستگار سازد! چون در زیر آسمان، نام دیگری وجود ندارد که مردم بتوانند توسط آن از گناه نجات یابند.» وقتی اعضای شورا جرأت و شهامت پطرس و یوحنا را دیدند، مات و مبهوت ماندند، خصوصاً که میدیدند افرادی عادی و بدون تحصیلات مذهبی هستند. همچنین پی بردند که ایشان از پیروان عیسی بودهاند. از طرف دیگر، فقیر لنگ نیز صحیح و سالم کنار ایشان ایستاده بود و نمیتوانستند شفای او را انکار کنند! پس ایشان را از تالار شورا بیرون فرستادند تا با یکدیگر مشورت کنند. آنان از یکدیگر میپرسیدند: «با ایشان چه کنیم؟ ما که نمیتوانیم منکر این معجزهٔ بزرگ شویم، چون در اورشلیم همه از آن باخبرند. ولی شاید بتوانیم جلوی تبلیغاتشان را بگیریم. پس به ایشان میگوییم اگر بار دیگر نام عیسی را بر زبان بیاورند و دست به چنین کارهایی بزنند، مسئول عواقب آن خواهند بود.» پس ایشان را احضار کرده، گفتند که دیگر دربارهٔ عیسی با کسی سخن نگویند. اما پطرس و یوحنا جواب دادند: «خودتان قضاوت کنید! آیا درست است که به جای اطاعت از حکم خدا، از دستور شما اطاعت کنیم؟ ما نمیتوانیم آنچه را که از عیسی دیده و شنیدهایم، به کسی نگوییم.» پس آن دو را پس از تهدیدهای بیشتر رها کردند، چون نمیدانستند چطور مجازاتشان کنند بدون اینکه آشوب تازهای به راه افتد؛ زیرا به خاطر این معجزهٔ بزرگ، همه خدا را شکر میکردند. معجزهٔ شفای مردی که بیش از چهل سال فلج بود! پطرس و یوحنا به محض اینکه آزاد شدند، نزد سایر رسولان عیسی بازگشتند و تصمیمات کاهنان اعظم و مشایخ را برای ایشان بازگو کردند. آنگاه تمام ایمانداران با هم دعا کرده، گفتند: «ای خداوند متعال، ای آفرینندۀ آسمان و زمین و دریا و هر آنچه در آنهاست، تو مدتها پیش بهوسیلهٔ روحالقدس از زبان جدّ ما و خدمتگزار خود داوود نبی فرمودی: ”چرا قومها شورش میکنند؟ چرا ملتها بیجهت توطئه میچینند؟ پادشاهان جهان صفآرایی کردهاند و رهبران ممالک با هم جمع شدهاند بر ضد خداوند و مسیح او.“ «این درست همان چیزی است که در این شهر رخ داد، زیرا هیرودیس پادشاه، و پونتیوس پیلاتُس فرماندار، و غیریهودیان، با قوم اسرائیل، ضد عیسی مسیح، خدمتگزار مقدّس تو همدست شدند، تا کاری را انجام دهند که قدرت و ارادۀ تو از پیش مقدّر کرده بود. و حال، ای خداوند، به تهدیدهای ایشان گوش کن و به ما خدمتگزاران خود جرأت بده تا پیام تو را به مردم برسانیم. قدرت شفابخش خود را نیز به ما عطا فرما تا بهوسیلۀ نام خدمتگزار مقدّس تو عیسی، معجزات بزرگ و کارهای عجیب انجام دهیم.» پس از این دعا، خانهای که در آن بودند به لرزه درآمد و همه از روحالقدس پر شدند و پیام خدا را با جرأت به مردم رساندند. تمام ایمانداران با هم یکدل و یکرأی بودند، و کسی دارایی خود را از آن خود نمیدانست، چون هر چه را که داشتند، با هم قسمت میکردند. رسولان دربارهٔ زنده شدن عیسای خداوند با قدرتی عظیم شهادت میدادند، و فیض خدا نیرومندانه در ایشان عمل میکرد. کسی نیز محتاج نبود، چون هر کس زمین یا خانهای داشت، میفروخت و پولش را به رسولان میداد تا بین نیازمندان تقسیم کنند. برای مثال، شخصی بود به نام یوسف که رسولان او را برنابا یعنی «مُشوّق» لقب داده بودند! او از قبیلهٔ لاوی و اهل قبرس بود. او مزرعهٔ خود را فروخت و پولش را آورد و پیش قدمهای رسولان گذاشت.
اعمال 5:4-37 مژده برای عصر جدید (TPV)
روز بعد، رهبران یهود و مشایخ و علما در اورشلیم جلسهای تشكیل دادند. «حنا» كاهن اعظم و قیافا و یوحنا و اسكندر و همهٔ اعضای خانوادهٔ كاهن اعظم حضور داشتند. رسولان را احضار كردند و از آنان سؤال نمودند: «با چه قدرت و به چه نامی این كار را کردهاید؟» پطرس پر از روحالقدس جواب داد: «ای سران قوم و ای مشایخ اسرائیل، اگر امروز بهخاطر کار نیكویی كه در مورد یک مرد علیل انجام شد، از ما بازپرسی میکنید و میخواهید بدانید كه او به چه وسیله شفا یافته است، همهٔ شما و همهٔ قوم اسرائیل بدانید كه این مرد که امروز به قدرت نام عیسی مسیح ناصری، كه شما او را روی صلیب كشتید و خدا او را زنده گردانید، کاملاً شفا یافته و ایستاده است. این همان سنگی است كه شما بنّایان آن را خوار شمردید و رد كردید، ولی اکنون مهمترین سنگ بنا شده است. در هیچكس دیگر، رستگاری نیست و در زیر آسمان هیچ نامی جز نام عیسی به مردم عطا نشده است تا به وسیلهٔ آن نجات یابیم.» وقتی آنان جسارت پطرس و یوحنا را مشاهده كردند و پی بردند كه افرادی درس نخوانده و معمولی هستند، متعجّب شدند و دانستند كه از یاران عیسی بودهاند. وقتی شخص شفا یافته را همراه پطرس و یوحنا دیدند، نتوانستند گفتار آنان را تكذیب نمایند. پس به ایشان امر كردند، كه از شورا بیرون بروند و سپس دربارهٔ این موضوع مشغول بحث شدند و گفتند: «با این افراد چه كنیم؟ چون همهٔ ساكنان اورشلیم میدانند كه معجزهای چشمگیر به وسیلهٔ ایشان انجام شده است و ما نمیتوانیم منكر آن بشویم. امّا برای اینكه این جریان در میان قوم بیش از این شایع نشود، به آنان اخطار كنیم، كه دیگر دربارهٔ عیسی با كسی سخن نگویند.» آنگاه آنان را احضار كردند و به ایشان اخطار نمودند كه به هیچ وجه به نام عیسی چیزی اظهار نكنند و تعلیمی ندهند. پطرس و یوحنا در پاسخ گفتند: «خودتان قضاوت كنید: در نظر خدا چه چیز درست است؟ از خدا اطاعت كنیم یا از شما؟ امّا ما نمیتوانیم از گفتن آنچه دیدهایم و شنیدهایم، دست برداریم.» آنان پطرس و یوحنا را پس از تهدید بسیار مرخّص كردند، زیرا راهی نیافتند تا ایشان را تنبیه نمایند. از آن رو كه همه خدا را برای آنچه صورت گرفته بود، حمد میگفتند. مردی كه این معجزهٔ شفا در مورد او انجام شده بود، بیش از چهل سال داشت. به محض اینكه این دو شاگرد از آنجا مرخّص شدند، نزد دوستان خود بازگشتند و چیزهایی را كه سران كاهنان و مشایخ به آنان گفته بودند، بازگو كردند. وقتی ایمانداران باخبر شدند، همه با هم به درگاه خدا دعا كردند و گفتند: «ای پروردگار، خالق آسمان و زمین و دریا و آنچه در آنهاست، تو به وسیلهٔ روحالقدس از زبان جدّ ما داوود بندهٔ خود فرمودی: 'چرا مردم جهان شورش میکنند و قومها به باطل میاندیشند. پادشاهان جهان بر میخیزند و حكمرانان ایشان اجتماع میکنند، علیه خداوند و علیه مسیح او.' در واقع در همین شهر برضد بندهٔ مقدّس تو عیسی كه تو منصوب فرمودی، اجتماع كردند. هیرودیس و پنطیوس پیلاطس، با غیر یهودیان و قوم اسرائیل دست به دست هم دادند و همهٔ کارهایی را كه تو با قدرت و ارادهٔ خود از پیش مقرّر فرموده بودی به انجام رسانیدند. اكنون ای خداوند تهدیدات آنان را ملاحظه فرما و بندگانت را توانا گردان تا پیام تو را با شهامت بیان كنند. دست خود را به جهت شفا دادن و جاری ساختن عجایب و معجزاتی كه به نام بندهٔ مقدّس تو عیسی انجام میگیرد دراز كن.» هنگامیكه دعایشان به پایان رسید، ساختمان محل اجتماع آنان به لرزه درآمد و همه از روحالقدس پر گشتند و كلام خدا را با شهامت بیان میکردند. همهٔ مؤمنان از دل و جان متّحد شده بودند و هیچکس دارایی خود را از آن خود نمیدانست؛ بلكه همه در اموال یكدیگر شریک بودند. رسولان به رستاخیز عیسی خداوند با قدرتی عظیم شهادت میدادند و خدا بركت فراوانی به آنها عطا میفرمود. هیچكس در میان ایشان محتاج نبود. زیرا هرکس زمینی یا خانهای داشت آن را میفروخت، پولش را میآورد و در اختیار رسولان میگذاشت و به این ترتیب بین محتاجان به نسبت احتیاجشان تقسیم میشد. مثلاً یوسف كه رسولان او را برنابا یعنی تشویق كننده مینامیدند و از طایفهٔ لاوی و اهل قبرس بود زمینی داشت. آن را فروخت و پولش را در اختیار رسولان گذاشت.
اعمال 5:4-37 هزارۀ نو (NMV)
روز بعد، بزرگان و مشایخ و علمای دین در اورشلیم گرد هم آمدند. در این مجلس، حَنّا کاهن اعظم و قیافا و یوحنا و اسکندر و همۀ افراد خانوادۀ کهانتاعظم حضور داشتند. آنان پطرس و یوحنا را در میان به پا داشته، از ایشان پرسیدند: «به چه قدرت و نامی این کار را کردهاید؟» آنگاه پطرس از روحالقدس پر شده، پاسخ داد: «ای بزرگانِ قوم و مشایخ، اگر امروز بهخاطر نیکی در حق مردی علیل از ما بازخواست میشود، و میپرسید او چگونه شفا یافته است، پس همۀ شما و تمامی قوم اسرائیل بدانید که به نام عیسی مسیح ناصری است که این مرد در برابرتان تندرست ایستاده است، به نام همان که شما بر صلیب کشیدید امّا خدا او را از مردگان برخیزانید. اوست آن سنگ که شما معماران رد کردید و حال مهمترین سنگ بنا شده است. در هیچکس جز او نجات نیست، زیرا زیر آسمان نامی دیگر به آدمیان داده نشده تا بدان نجات یابیم.» چون شهامت پطرس و یوحنا را دیدند و دانستند که افرادی آموزشندیده و عامی هستند، در شگفت شدند و دریافتند که از یاران عیسی بودهاند. ولی چون مردِ شفا یافته در کنار آن دو ایستاده بود، نتوانستند چیزی بگویند. پس دستور دادند که از مجلس بیرون بروند و خود به مشورت نشستند. با یکدیگر گفتند: «با این دو چه کنیم؟ زیرا همۀ ساکنان اورشلیم میدانند که معجزهای آشکار به دست ایشان انجام شده است و نمیتوانیم منکر آن شویم. ولی تا بیش از این در میان قوم شیوع نیابد، باید به این مردان اخطار کنیم که دیگر با احدی بدین نام سخن نگویند.» آنگاه ایشان را باز فرا خواندند و حکم کردند که هرگز به نام عیسی چیزی نگویند و تعلیمی ندهند. امّا پطرس و یوحنا پاسخ دادند: «شما خود داوری کنید، کدام در نظر خدا درست است، اطاعت از شما یا اطاعت از خدا؟ زیرا ما نمیتوانیم آنچه دیده و شنیدهایم، بازنگوییم.» پس آن دو را پس از تهدیدهای بیشتر رها کردند زیرا راهی برای مجازاتشان نیافتند، چرا که همۀ مردم خدا را بهخاطر آنچه رخ داده بود، حمد میگفتند. زیرا مردی که معجزهآسا شفا یافته بود، بیش از چهل سال داشت. پطرس و یوحنا پس از رهایی نزد یاران خود بازگشتند و آنچه را که سران کاهنان و مشایخ به آنها گفته بودند، بازگفتند. چون این را شنیدند، یکصدا به درگاه خدا دعا کرده، گفتند: «ای خداوندِ حاکم بر همۀ امور، ای آفرینندۀ آسمان و زمین و دریا و آنچه در آنهاست، تو خود به واسطۀ روحالقدس از زبان پدر ما، خادمت داوود، فرمودی: «”از چه سبب قومها میشورند و ملتها بهعبث تدبیر میکنند؟ پادشاهان زمین به صف میشوند و فرمانروایان گرد هم میآیند، بر ضد خداوند و بر ضد مسیح او.“ براستی که در همین شهر، هیرودیس و پُنتیوس پیلاتُس با غیریهودیان و قوم اسرائیل بر ضد خادم مقدّست عیسی که او را مسح کردی، همدست شدند، تا آنچه را که دست و ارادۀ تو از پیش مقدّر کرده بود، تحقق بخشند. اکنون، ای خداوند، به تهدیدهای ایشان نظر کن و خادمان خود را عنایت فرما تا کلامت را با شهامت کامل بیان کنند، و نیز دست خود را به شفا دراز کن و به نام خادم مقدّست عیسی، آیات و معجزات به ظهور آور.» پس از دعای ایشان، مکانی که در آن جمع بودند به لرزه درآمد و همه از روحالقدس پر شده، کلام خدا را با شهامت بیان میکردند. همۀ ایمانداران را یک دل و یک جان بود و هیچکس چیزی از اموالش را از آنِ خود نمیدانست، بلکه در همه چیز با هم شریک بودند. رسولان با نیرویی عظیم به رستاخیز خداوندْ عیسی شهادت میدادند و فیضی عظیم بر همگی ایشان بود. هیچکس در میان آنها محتاج نبود، زیرا هر که زمین یا خانهای داشت، میفروخت و وجه آن را پیش پای رسولان میگذاشت تا بر حسب نیازِ هر کس بین همه تقسیم شود. یوسف نیز که از قبیلۀ لاوی و اهل قپرس بود و رسولان او را برنابا یعنی ’مشوّق‘ لقب داده بودند، مزرعهای را که داشت، فروخت و وجه آن را آورده، پیش پای رسولان گذاشت.