۱سموئیل 8:17-11
۱سموئیل 8:17-11 کتاب مقدس، ترجمۀ معاصر (PCB)
جُلیات ایستاد و اسرائیلیها را صدا زده، گفت: «چرا برای جنگ صفآرایی کردهاید؟ ای نوکران شائول، من از طرف فلسطینیها آمدهام. پس یک نفر را از طرف خود انتخاب کنید و به میدان بفرستید تا با هم مبارزه کنیم. اگر او توانست مرا شکست داده بکشد، آنگاه سربازان ما تسلیم میشوند. اما اگر من او را کشتم، شما باید تسلیم شوید. من امروز نیروهای اسرائیل را به مبارزه میطلبم! یک مرد به میدان بفرستید تا با من بجنگد!» وقتی شائول و سپاهیان اسرائیل این را شنیدند، بسیار ترسیدند.
۱سموئیل 8:17-11 Persian Old Version (POV-FAS)
و او ایستاده، افواج اسرائیل را صدا زد و به ایشان گفت: «چرابیرون آمده، صف آرایی نمودید؟ آیا من فلسطینی نیستم و شما بندگان شاول؟ برای خودشخصی برگزینید تا نزد من درآید. اگر او بتواندبا من جنگ کرده، مرا بکشد، ما بندگان شماخواهیم شد، و اگر من بر او غالب آمده، او رابکشم شما بندگان ما شده، ما را بندگی خواهیدنمود.» و فلسطینی گفت: «من امروز فوجهای اسرائیل را به ننگ میآورم، شخصی به من بدهیدتا با هم جنگ نماییم.» و چون شاول و جمیع اسرائیلیان این سخنان فلسطینی را شنیدندهراسان شده، بسیار بترسیدند.
۱سموئیل 8:17-11 مژده برای عصر جدید (TPV)
او در آنجا ایستاد و با صدای بلند به سپاه اسرائیل گفت: «آیا لازم بود که با اینهمه سپاه برای جنگ بیایید؟ من از طرف فلسطینیان به میدان آمدهام و شما هم که از مردان شائول هستید، یک نفر را از طرف خود برای جنگ با من بفرستید. اگر بتواند با من بجنگد و مرا بکشد، آنگاه ما همه غلام شما میشویم. و اگر من بر او غالب شدم و او را کشتم، در آن صورت شما غلام ما میشوید و ما را خدمت میکنید.» او اضافه کرد: «من امروز مبارز میطلبم. پس یک نفر را بفرستید تا با من بجنگد.» وقتی شائول و سپاه اسرائیل سخنان او را شنیدند جرأت خود را از دست دادند و بسیار ترسیدند.
۱سموئیل 8:17-11 هزارۀ نو (NMV)
جُلیات ایستاده، به بانگ بلند صفوف اسرائیل را خطاب کرد و گفت: «چرا بیرون آمده، برای نبرد صفآرایی کردهاید؟ آیا من فلسطینی نیستم و شما خادمان شائول؟ پس حال مردی برای خود برگزینید تا نزد من آید. اگر توانست با من بجنگد و مرا بکُشد، ما بندگان شما خواهیم شد. اما اگر من بر او غالب آمدم و او را کشتم، شما بندۀ ما خواهید بود و ما را خدمت خواهید کرد.» آن فلسطینی افزود: «من امروز صفوف اسرائیل را به چالش میکشم! کسی به من بدهید تا با هم بجنگیم.» شائول و همۀ اسرائیلیان با شنیدن سخنان آن فلسطینی به وحشت افتادند و بسیار ترسیدند.