روت 3:4-11
روت 3:4-11 PCB
بوعز به خویشاوند خود گفت: «تو میدانی که نعومی از سرزمین موآب برگشته است. او در نظر دارد ملک برادرمان الیملک را بفروشد. فکر کردم بهتر است در این باره با تو صحبت کنم تا اگر مایل باشی، در حضور این جمع آن را خریداری نمایی. اگر خریدار آن هستی همین حالا بگو. در غیر این صورت خودم آن را میخرم. اما تو بر من مقدم هستی و بعد از تو حق من است که آن ملک را خریداری نمایم.» آن مرد جواب داد: «بسیار خوب، من آن را میخرم.» بوعز به او گفت: «تو که زمین را میخری موظف هستی با روت نیز ازدواج کنی تا بچهدار شود و فرزندانش وارث آن زمین گردند و به این وسیله نام شوهرش زنده بماند.» آن مرد گفت: «در این صورت من از حق خرید زمین میگذرم، زیرا فرزند روت وارث ملک من نیز خواهد بود. تو آن را خریداری کن.» (در آن روزگار در اسرائیل مرسوم بود که هرگاه شخصی میخواست حق خرید ملکی را به دیگری واگذار کند، کفشش را از پا درمیآورد و به او میداد. این عمل، معامله را در نظر مردم معتبر میساخت.) پس آن مرد وقتی به بوعز گفت: «تو آن زمین را خریداری کن»، کفشش را از پا درآورد و به او داد. آنگاه بوعز به ریشسفیدان محل و مردمی که در آنجا ایستاده بودند گفت: «شما شاهد باشید که امروز من تمام املاک الیملک، کلیون و محلون را از نعومی خریدم. در ضمن با روت موآبی، زن بیوهٔ محلون ازدواج خواهم کرد تا او پسری بیاورد که وارث شوهر مرحومش گردد و به این وسیله نام او در خاندان و در زادگاهش زنده بماند.» همهٔ مشایخ و مردمی که در آنجا بودند گفتند: «ما شاهد بر این معامله هستیم. خداوند این زنی را که به خانهٔ تو خواهد آمد، مانند راحیل و لیه بسازد که با هم دودمان اسرائیل را بنا کردند. باشد که تو در افراته و بیتلحم معروف و کامیاب شوی.