زکریا 1:6-12
زکریا 1:6-12 NMV
و بار دیگر سر برافراشته، نگریستم و هان در برابرم چهار ارابه بود که از میان دو کوه بیرون میآمدند، و کوهها از برنج بودند. ارابۀ اوّل اسبهایی داشت به رنگ سرخ، ارابۀ دوّم اسبهایی به رنگ سیاه، ارابۀ سوّم اسبهایی به رنگ سپید و ارابۀ چهارم اسبهایی به رنگ اَبلَق، و آنها جملگی پرتوان بودند. آنگاه از فرشتهای که با من سخن میگفت، پرسیدم: «سرورم، اینها چیستند؟» فرشته پاسخ داد: «اینها چهار روح آسماناند که از ایستادن به حضور خداوندگار تمامی جهان بیرون میآیند. ارابهای که اسبان سیاه دارد، رو به سوی سرزمین شمال مینهد، سپیدها به سوی غرب، و اَبلَقها به سوی جنوب.» چون آن اسبان پرتوان بیرون آمدند، خواهان گشتزدن در جهان بودند. او گفت: «بروید و جهان را گشت بزنید.» پس جهان را گشت زدند. آنگاه مرا ندا کرد و گفت: «ببین، آنهایی که به جانب سرزمین شمال رفتند، خشم مرا در سرزمین شمال فرو نشاندند.» آنگاه کلام خداوند بر من نازل شده، گفت: «از اسیرانی که از بابِل آمدهاند، یعنی از حِلدای و طوبیا و یِدَعیا، طلا و نقره بگیر و همان روز به خانۀ یوشیا پسر صَفَنیا درآی. طلا و نقره را گرفته، تاجی بساز و آن را بر سَرِ یِهوشَع کاهن اعظم، پسر یِهوصاداق، بگذار. و به او بگو: ”خداوند لشکرها چنین میفرماید: ’اینک مردی که نامش ’شاخه‘ است، از مکان خویش خواهد رویید و معبد خداوند را بنا خواهد کرد.