زکریا 7:1-15

زکریا 7:1-15 NMV

در روز بیست و چهارمِ ماه یازدهم که ماه شِباط باشد، در سال دوّم داریوش، کلام خداوند بر زکریای نبی فرزند بِرِکیا فرزند عِدّو نازل شده، گفت: «شب‌هنگام در رؤیا مردی را دیدم سوار بر اسبی سرخ که در میان درختان آس در فرورفتگی ایستاده بود، و پشت سرش اسبانی به رنگهای سرخ و کَهَر و سفید بودند. پرسیدم: ”سرورم، اینها چیستند؟“ فرشته‌ای که با من سخن می‌گفت، پاسخ داد: ”به تو نشان خواهم داد که چیستند.“ آنگاه مردی که میان درختان آس ایستاده بود، پاسخ داده، گفت: ”اینها کسانی هستند که خداوند آنان را برای گشت زدن در جهان فرستاده است.“ آنها به فرشتۀ خداوند که میان درختان آس ایستاده بود، گفتند: ”ما جهان را گشت زده‌ایم، و هان تمامی جهان آسوده و آرام است.“ آنگاه فرشتۀ خداوند گفت: ”ای خداوند لشکرها، تا به کی رحمت خود را از اورشلیم و شهرهای یهودا که در این هفتاد سال بر آنها خشمگین بودی، دریغ خواهی کرد؟“ خداوند با کلماتی نیکو و تسلی‌بخش فرشته‌ای را که با من سخن می‌گفت، پاسخ داد. پس فرشته‌‌ای که با من سخن می‌گفت، مرا فرمود: ”ندا کرده بگو، خداوند لشکرها چنین می‌گوید: من برای اورشلیم و صَهیون غیرتی عظیم دارم و بر قومهای آسوده‌خیال، بسی خشمگینم؛ زیرا اندکی خشمگین بودم، اما آنها بر بلا افزودند.

مطالعه زکریا 1