غزل غزل‌ها 1:3-5

غزل غزل‌ها 1:3-5 NMV

شبانگاهان بر بستر خویش، او را که جانم دوست می‌دارد جُستم؛ او را جُستم، و نیافتم! گفتم، «حال برخاسته، شهر را سراسر خواهم پیمود، و در هر کوی و برزن او را که جانم دوست می‌دارد، خواهم جُست!» پس او را جُستم، اما نیافتم! قراولانِ شبگرد مرا یافتند؛ بدیشان گفتم‌: «آیا محبوبِ جان مرا دیده‌اید؟» هنوز از ایشان چندان نگذشته بودم که محبوب جان خویش را یافتم! او را محکم گرفتم و رها نکردم، تا اینکه به خانۀ مادرم درآوردم، به حجرۀ او که به من آبستن شد. ای دختران اورشلیم، شما را به غزالها و آهوانِ صحرا قسم، که عشق را تا سیر نگشته، زحمت مرسانید و بازمدارید!

Read غزل غزل‌ها 3