غزل غزلها 8:2-13
غزل غزلها 8:2-13 NMV
آوازِ دلدادهام را میشنوم! هان، او میآید، جَستان بر فراز کوهها، و خیزان بر فراز تپهها. دلدادۀ من همچون غزال است و مانند بچهآهو. هان، او در پسِ دیوار ما ایستاده است! از پنجرهها مینگرد، از میان شبکهها نگاه میکند! دلدادۀ من ندا در داده، مرا گوید: «ای نازنینم، ای دلربای من، برخیز و با من بیا! زیرا هان زمستان درگذشته و موسِم باران به سر آمده و رخت بربسته است! زمین گلشن گشته، زمان نغمهسرایی فرا رسیده، و آواز فاخته در ولایت ما شنیده میشود! درخت انجیر نخستین میوههای خود را آورده، و موها شکوفه کرده، عطرافشان شده است! ای نازنینم، ای دلربای من، برخیز و با من بیا!»