غزل غزلها 12:1-17
غزل غزلها 12:1-17 NMV
حینی که پادشاه بر سفرۀ خویش نشسته بود، رایحۀ عطرِ من فضا را آکند. دلدادۀ من مرا همچون بستۀ مُر است، که تمامِ شب در میان سینههایم میآرَمَد. دلدادۀ من مرا همچون خوشۀ حناست در تاکستانهای عِینجِدی! تو چه زیبایی، ای نازنین من، وه، که چه زیبایی! چشمانت به کبوتران مانَد. تو چه خوشسیمایی، ای دلدادۀ من، و براستی دلانگیز! سبزههای صحراست بسترمان، سرو آزاد است تیرکهای سرایمان، صنوبر است سقفِ آن!