مزمور 14:18-50

مزمور 14:18-50 NMV

او تیرهای خود را فرستاد و آنان را پراکنده ساخت؛ برقها افکند و ایشان را پریشان کرد. آنگاه مجراهای دریا نمایان شد و بنیان جهان آشکار گردید، از نهیب تو، خداوندا، و از وزش باد بینی تو! از اعلی دست فرود آورده، مرا برگرفت، و از آبهای بسیار بیرونم کشید. مرا از دشمن زورآورم رهانید، و از نفرت‌کنندگانم، زیرا که از من نیرومندتر بودند. در روز بلای من، به مقابله با من برآمدند، ولی خداوند تکیه‌گاه من بود. او مرا به مکانی فراخ بیرون آورد، و مرا رهانید، زیرا که به من رغبت داشت. خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است؛ فراخور پاکیِ دستانم، سزایم بخشیده است. زیرا که راههای خداوند را نگاه داشته‌ام، و شریرانه از خدایم روی نگردانیده‌ام. قوانین او جملگی پیش رویم بوده است؛ و فرایض او را از خود دور نکرده‌ام. در حضورش بَری از هر عیب بوده‌ام و خویشتن را از تقصیر خویش نگاه داشته‌ام. خداوند فراخور پارسایی‌ام مرا پاداش داده است، فراخور پاکی دستهایم در نظر وی. با وفادار، خود را وفادار می‌نمایی؛ با بی‌عیب، خود را بی‌عیب می‌نمایی؛ با پاک، خود را پاک می‌نمایی، ولی با حیله‌گر، به زیرکی رفتار می‌کنی. زیرا تو قوم افتاده را نجات می‌بخشی، ولی چشمان متکبر را پست می‌گردانی. تویی که چراغ مرا فروزان می‌داری؛ یهوه، خدای من تاریکی مرا روشن می‌گرداند. به یاری تو بر سپاهیان یورش می‌برم؛ و با خدایم از دیوارها برمی‌جهم. و اما خدا، راه او کامل است؛ کلام خداوند خالص است. او کسانی را که بدو پناه می‌برند جملگی سپر است. زیرا کیست خدا جز یهوه؟ و کیست صخره، مگر خدای ما؟ خداست که کمر مرا به قوّت می‌بندد و راهم را کامل می‌گرداند. پاهایم را همچون پاهای آهو می‌سازد، و مرا بر بلندیهایم بر پا می‌دارد. دستانم را به جهت نبرد تعلیم می‌دهد؛ تا بازوانم کمان برنجین را خم کند. تو سپر پیروزی خود را به من بخشیده‌ای، و دست راستت پشتیبان من بوده؛ فروتنی تو مرا بزرگ ساخته است. تو راهِ زیر پایم را فراخ می‌سازی، تا پاهایم نلغزد. دشمنانم را تعقیب کرده، به آنها می‌رسم، و تا هلاک نشوند، بازنمی‌گردم. چنان بر زمینشان می‌کوبم که یارای برخاستنشان نباشد، و زیر پاهایم فرو می‌افتند. تو کمر مرا برای جنگ به قوّت بسته‌ای، و آنان را که به ضد من برخیزند زیر پاهایم می‌افکنی. گردنهای دشمنانم را تسلیم من کرده‌ای و نفرت‌کنندگانم را هلاک می‌سازم. فریاد کمک برمی‌آورند اما فریادرسی نیست؛ از خداوند یاری می‌خواهند، اما اجابتشان نمی‌کند. آنان را چون غباری بر باد، می‌سایم و همچون گِلِ کوچه‌ها بیرون می‌افکنم. تو مرا از ستیز مردمان خلاصی می‌بخشی، و بر قومها سروَر می‌گردانی؛ مردمی که نمی‌شناختم، خدمتم می‌کنند! به محض شنیدن صدایم، از من فرمان می‌برند؛ بیگانگان در برابرم سر فرود می‌آورند. بیگانگان روحیۀ خود را باخته‌اند، و لرزان از قلعه‌های خود بیرون می‌آیند. خداوند زنده است! متبارک باد صخرۀ من! متعال باد خدای نجات من! اوست خدایی که انتقام مرا می‌گیرد، و قومها را زیر سلطۀ من می‌آورد، و مرا از دشمنانم خلاصی می‌بخشد. آری، تو مرا بر مخالفانم برتری بخشیده‌ای، و از مرد خشونتکار رهایی‌ام داده‌ای. از این رو، خداوندا، تو را در میان قومها ستایش خواهم کرد، و بهر نامت خواهم سرایید. او به پادشاه خود پیروزیهای بزرگ می‌بخشد، و مسیح خود را محبت می‌کند، داوود و نسل او را، تا به ابد.