اِشعیا 1:6-6
اِشعیا 1:6-6 NMV
در سالی که عُزّیای پادشاه درگذشت، خداوند را دیدم که بر تختی بلند و رفیع نشسته بود و دامنِ ردایش معبد را پر ساخته بود. بر فراز او سَرافین ایستاده بودند. هر یک از آنها شش بال داشت: با دو بال روی خود را میپوشانید، با دو بال پاهای خود را، و با دو بال نیز پرواز میکرد. هر یک از آنها به دیگری ندا در داده، میگفت: «قدوس، قدوس، قدوس است خداوندِ لشکرها؛ تمامی زمین از جلال او مملو است.» پایههای آستانه از آوای او که ندا میکرد میلرزید و خانه از دود آکنده بود. پس گفتم: «وای بر من که هلاک شدهام! زیرا که مردی ناپاک لب هستم و در میان قومی ناپاک لب ساکنم، و چشمانم پادشاه، خداوند لشکرها را دیده است!» آنگاه یکی از سَرافین پروازکنان نزد من آمد. او در دست خود اَخگری داشت که با انبُر از مذبح برگرفته بود.